قصهات را برای من بگو!
منی که قصهای برای گفتن ندارم.
قصهات را برای من بگو
تا قصهاش را برای عالم و آدم بگویم:
که قصهاش را برایم گفت.
همین یک شب
-که هزار شب نمیشود-
شهرزادم باش
تا هزار و یک عضو از خاندان ِ لعنتی ِ بنزودیازپینها را
بیخانمان کنی.
قصهات را برای من بگو؛
وقت ِ خواب ِ من سالهاست که گذشته!
خودسانسوریه این کم نوشتنات یا خوددرگیری؟